هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، او رابا عبرت ها پند می دهد. [امام علی علیه السلام]
هیات متوسلین به چهارده معصوم(ع)میانکوطزنج یزد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سفر استانی رئیس جمهور

چهارشنبه 30/11/1387ساعت 9 صبح شاهدحضور سبز وبا برکت سردار صبر واستقامت مردایمان وعمل بسیجی مخلص جناب آقای دکتر احمدی نژاد ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران به استان یزد خواهیم بود     مااین حضور را گرامی می داریم

سردار صبروایثار خوش آمدی به شهرم

شدروزگار  دیداد خوش آمدی به شهرم

در  روز  های   دوری   از   مهدی  زمانه

سرباز راه دادار  خوش آمدی به شهرم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گروهی ( دوشنبه 87/11/28 :: ساعت 10:22 عصر )
»» ریییس جمهور به کرمانشاه می رود تا اطلاع ثانوی یزدیها گوش به زنگ

بزودی شاهد حضور سبز وبا برکت سردار صبر واستقامت بسیجی مخلص جناب آقای دکتر احمدی نژاد ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران به استان یزد خواهیم بود  مااین حضور را گرامی می داریم وبی صبرانه منتظر هستیم

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گروهی ( چهارشنبه 87/11/2 :: ساعت 6:58 عصر )
»» سفربه سرزمین وحی

orkyajxpokw50y0h5baj.gif



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گروهی ( جمعه 87/7/5 :: ساعت 4:59 عصر )
»» شهدای طزنج



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گروهی ( چهارشنبه 87/3/22 :: ساعت 2:51 صبح )
»» مقام مادر

 مقام مادر

عابدی بالای کوهی عبادت خدا می کرد . روزی مادر عابد برای دیدن او به بالای کوه رفت

هر چه پسرش رو صدا کرد چون مشغول عبادت بود جواب نداد مادر ناراحت شد

و احساس کرد که پسرش عمدا جواب او را نمی دهد . همون جا پسرش رو نفرین کرد

گفت:الهی به دردی گرفتار بشی که زنان بدکاره به تماشای تو بیایند .

روزها گذشت روزی چوپانی گوسفندانش را برای چرا به پایین همان کوه آورد.

 چوپان دختر زیبا رویی را دید که از شهر بر می گشت و به سمت روستایشان میرفت

شیطان وسوسه اش کرد و او به سراغ دختر رفت و به زور تهدید به کشتن با او زنا کرد

چند وقتی گذشت تا اینکه پدر و مادر دختر متوجه حاملگی دخترشان شدند

از اونها اصرار و از دختر انکار تا اینکه بلاخره دختر گفت روزی که از شهر برمیگشتم

مردی از بالای آن کوه به پایین آمد و به زور با من زنا کرد

منتظر ماندن تا بچه به دنیا آمد بچه را به پیش حاکم بردند و قضیه را تعریف کردند

حاکم مامورانی را فرستاد و مرد عابد را آوردند . حاکم به دختر گفت آیا این مرد با تو زنا کرد

دختر که دید که او نیست ولی اگر بگوید نه این نیست و آن چوپان را هم نمی تواند پیدا کند

و کسی حرفش را باور نخواهد کرد پس گفت آری همین مرد است

عابد بیچاره هر چه گفت که من نبودم فایده ای نداشت

حاکم دستور داد که عابد را ببندند و در شهر بگردانند و ماموان حکومتی جرم او را

فریاد زنند تا درس عبرتی باشد برای دیگران

وقتی ماموران این کار را کردند زنان بدکاره شنیدند و به تماشای او رفتند

عابد که این صحنه را دید به یاد نفرین مادرش افتاد و لحظه ای به حال خودش خندش گرفت

ماموران که این صحنه رادیدند گفتند که معلوم میشود این مرد با این زنان هم ارتباط داشته

پس به حاکم گفتند و حاکم خیلی عصبانی شد و دستور داد که او را در میدان شهر به دار

بیاویزند . وقتی که می خواستند او را حلق آویز کنند زنی از پشت جمعیت فریاد زد

دست نگه دارید حاکم پرسید این زن کیست گفتند مادر این مرد است . مادر عابد به حاکم گفت

من پسرم رو میشناسم او زنا کار نیست من نفرینش کردم این بلا به سرش آمد

حاکم گفت چطور می توانی ثابت کنی مادر گفت از همین کودک بپرسید پدر تو کیست

حاکم گفت این بچه که قادر نیست صحبت کند چطور؟

مادر گفت شما بپرسید اگر جواب نداد پسرم رو اعدام کنید. در همین لحظه مادر ارتباطی بر قرار کرد با خدای

بزرگ و از او کمک خواست . حاکم از کودک پرسید پدر تو کیست کودک در جواب گفت

چوپانی در فلان جا . حاکم گفت این سحر رو جادوست و سه بار از کودک پرسید و هر سه بار

کودک همان جواب را داد . حاکم مامورانی فرستاد پی چوپان و چوپان را آوردند

چوپان اول همه چیز را انکار کرد ولی بعد به کاری که کرده بود اعتراف کرد

حاکم به مرد عابد گفت در عوض اینکه ما با تو بد کردیم و آبرویه تورا بردیم

هر چه می خوای می توانی از ما بخواهی حتی حاضرم دستور دهم مکانی از طلا و نقره

برای تو بسازند . عابد گفت نه من فقط می خوام مرا آزاد بگذارید تا باقی مانده عمرم را

فقط به مادرم خدمت کنم من تازه فهمیدم که مقام مادر چقدر است.  

نقل قول از مرحوم شیخ احمد کافی

 

 

 





نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » گروهی ( چهارشنبه 87/3/22 :: ساعت 2:47 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سفر استانی رئیس جمهور
ریییس جمهور به کرمانشاه می رود تا اطلاع ثانوی یزدیها گوش به زنگ
سفربه سرزمین وحی
شهدای طزنج
مقام مادر

>> بازدید امروز: 3
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 8027
» درباره من

هیات متوسلین به چهارده معصوم(ع)میانکوطزنج یزد

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
جدول هفتگی هیئت

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب